
Analize Journal of Gender and Feminist Studies رومانی، n. 17 (31)/2022
نوشتۀ ولادیمیر میتییف1
جامعۀ ایران تا پیش از انقلاب اسلامی بخشی از جریان جهانی اندیشهها بود و پدیدآورندگان آن از دستاوردهای اندیشۀ جهانی برای نقد واقعیت آن استفاده میکردند. برای مثال «نظریۀ وابستگیِ» معروف، که جهان را به یک مرکز توسعهیافتۀ صنعتی و یک حاشیۀ استثمارشده تقسیم میکند، برای درک مقالۀ «غربنشینی» جلال آل احمد (1961) بسیار بهکار آمد. مسیر توسعۀ ایران را با غلبه بر عقبماندگی تکنولوژیکی و اقتصادیِ ایجادشده توسط تابعیت شبهاستعماری ترسیم میکند.
به همین ترتیب، موفقیتهای موج دوم فمینیسم (که در دهههای 1960 و 1970 در غرب به اوج خود رسید) مبنای درک رمانی شد که در بستری کاملاً فرهنگی‑ایرانی نوشته شده بود. این رمان سووشون نام داشت و نوشتۀ سیمین دانشور بود.
تا پیش از دانشور، در ایران فقط مردان رمان مینوشتند، بنابراین میتوان دانشور را اولین زن رماننویس ایرانی دانست. این رمان از تکامل شخصی یک زن تحصیلکردۀ ایرانی میگوید که از تبعیت او از هنجارهای اجتماعی و نظم مردسالارانه شروع میشود و تا اعتراض آشکار او به وضعیت موجود ادامه مییابد.این تکامل براساس پویایی اخلاقی درونی قهرمانی اتفاق میافتد که هیچ الگو و پشتوانهای برای رهایی خود ندارد. او خود را از نظم ظالمانه رها میکند و پیشگام جنبش زنان ایران میشود. گرچه در زمان ما جنبش فمینیستی بهطور سنتی قوی است، اما در طول جنگ جهانی دوم، یعنی زمانی که کنش در رمان اتفاق میافتد، بهسختی درحال ظهور بود.
این مقاله درپی آن است که اثبات کند رمان سووشون از موج دوم فمینیسم در غرب الهام گرفته است، همچنین امواج فمینیسم را بررسی میکند، زندگینامۀ سیمین دانشور را ارائه میکند، ارجاعاتی به بخشهایی از رمان دارد و رهایی شخصیت اصلی زری را، که دانشور آشکارا با آن یکی میشود، تحلیل میکند. روش مورد استفاده را خواندن نزدیک مینامند.
این نکته حائز اهمیت است که تکامل معنوی زری در سووشون را عوامل متعددی تعیین میکنند که میتوان به این موارد اشاره کرد:
میل او به امنیت و یکپارچگی خانه و خانواده؛ تضاد میان تحصیلات درجهیک او در مدرسۀ انگلیسی شیراز و فساد و ویرانی ناشی از جنگ و اشغال جنوب ایران بهدست بریتانیا و درنهایت ظهور و سپس افزایش شجاعت زری برای مخالفت با نظم انسانساختهای که در آن او را جنس پستتر معرفی میکند.
این تحول که با پویاییهای درونی صورت میگیرد زری را متوجه این نکته میکند که اگر موضوع مدنظر او صرفاً روابط عمومی باشد، هرچه به آن اهمیت میدهد نابود میشود. او میداند که تا زمانی که جامعه مجبور به این کار نشود به او احترام نمیگذارد. با این حال، مخالفت او با قوانین تحمیلی، یک هوس زودگذر نیست، بلکه احساسی عمیقاً آگاهانه از نیاز به عدالت در جهانی است که درحال فروپاشی است.
سووشون، زمان اشغال ایران (1941)، یعنی دوران تفرقهافکنی در جنوب ایران، را بهتصویر میکشد. برخی برای کسب قدرت درتلاشاند تا با انگلیسیها همکاری کنند، عدهای از شرایط نابسامان جامعه سوءاستفاده میکنند و از قاچاق اسلحه سود میبرند، تعدادی علیه دولت توطئه میکنند و بعضی نیز یا با همهگیری تیفوس مبارزه میکنند و یا بیماران روانی را درمان میکنند. در این میان، زری تلاش میکند تا سرزمینش را بدون جنگ بهدست آورد. تفاوت زری با دیگران در این است که او برای خدمت به زندگی تلاش میکند، درحالیکه دیگران در خدمت قدرت هستند. البته این یکی از نشانههایی است که نشان میدهد سووشون با درک نقش زنان در جامعه و با مفاهیم موج دوم فمینیسم مطابقت دارد.
امواج فمینیسم و سووشون
فمینیسم جنبشی غربی و بینالمللی برای رهایی زنان است که مجموعۀ وسیعی از آثار را با هدف درک رابطۀ پیچیدۀ زن و مرد در جامعه مدرن تولید کردهاست. سالی آن دراکر، استاد انگلیسی دانشگاه آمریکایی، مینویسد: «موج اول فمینیسم دربارۀ برابری حقوق سیاسی و مالکیت بحث میکند. موج دوم فمینیسم بر نابرابری جنسیتی و تبعیض علیه زنان تمرکز دارد و با شعار «شخصی سیاسی است» بیان میکند که نابرابریهای اجتماعی و سیاسی زنان بهطور جداییناپذیری بههم مرتبط هستند. این موج از اعضای «جنس ضعیف» میخواهد که درک کنند زندگی آنها تابعی از ساختارهای قدرت جنسیتی در جامعه است و از تعریف منحصر زن ازطریق همسر و فرزندانش بهعنوان عامل اصلی ستم اجتماعی انتقاد میکند.
کتاب رمز و راز زنانۀ بتی فریدن2 یکیدیگر از متنهای بنیادین موج دوم فمینیسم است. این نویسنده به انتقاد از نگرش جنسیتی عمومی نسبتبه زنان میپردازد. نگرشی که براساس آن جای زنان در خانه است و اگر بهعنوان فرد خانهدار احساس خوشبختی نمیکنند، مشکل از آنهاست. به گفتۀ فریدن، ایراد این نگرش دقیقاً متوجه خود زنان نیست، بلکه اشکال از جامعه است که تواناییهای خلاقانه و فکری آنها را انکار میکند. درواقع فمینیست ادعا میکند که هر زن حق دارد ناراضی باشد. (فریدن 1963، 19، 22،20)
موج سوم (که از 1990 آغاز شد) نوعی شورش علیه شکستهای موج دوم محسوب میشد که توسط نسل جدید فمینیستها ایجاد گردید و با ایدههای زنان سفیدپوست طبقۀ متوسط غربی بیش از حد در ارتباط بود. فعالان موج سوم علاقهمند بودند بدانند که چگونه قومیت، طبقه، مذهب، جنسیت و ملیت سرنوشت زنان را تعیین میکند. موج سوم بیشتر جنبۀ بینالمللی داشت و با آزار جنسی در محل کار یا برای احقاق حق باروری مبارزه میکرد. از ده پانزده سال گذشته ادعاهایی مبنیبر اینکه ما در موج جدید و چهارم فمینیسم هستیم مطرح شده. موجی که به هویتهای جنسی غیرباینریِ3 مثبت باور دارد و بهصورت دیجیتالی تحقق مییابد. این موج سبب تشدید اعتراضات زنان در سراسر جهان و ارتقای همبستگی بینالمللی آنها شد.
برخی از فرضیههای مهم موج دوم فمینیسم به این مسئله مربوط میشوند که زن و مرد اشکال اجتماعی هستی هستند، نه مقولههای زیستشناختی ابدی و لایتغیر که نقش اجتماعی آنها به همان اندازۀ همیشگی است. این نظم مردسالارانه است که مردان را بهسمت اقتدار ارتقا میدهد و سبب میشود زنان در جوامع سنتی بهعنوان تابع تلقی شوند. اما مشکل موج دوم فمینیسم این مسئله است که زنان در تعریف خود با موانع مهمی روبهرو هستند، زیرا آنها بهعنوان «دیگریِ» مردان، یعنی کسانی که قدرت نامگذاری و تعریف را دارند، تعریف میشوند. بنابراین، رهایی زنان با ایجاد خودمختاری و تواناییهایشان، درجهت تعریف خود ازطریق رابطه با مردان، بلکه به شیوه مردانه، برای داشتن وجود خود و اراده به قدرت مرتبط است.
«بنابراین انسانیت مرد است و مرد زن را نه در خود، بلکه نسبتبه او تعریف میکند. او بهعنوان موجودی خودمختار درنظر گرفته نمیشود… و او همان چیزی است که انسان حکم میکند. بنابراین او را «جنس» مینامند که به این معناست که اساساً برای مرد بهعنوان یک موجود جنسی ظاهر میشود. برای او، او جنسی است، جنسی مطلق، نه کمتر. او با ارجاع به مرد تعریف و متمایز میشود و نه او با اشاره به او. او امری است، امر غیرضروری درمقابل امر ضروری. او سوژه است. او مطلق است. او دیگری است.»
سیمون دوبووار4 در کتاب معروف خود، جنس دوم (1972)، که اثری بنیادی و مربوط به موج دوم فمینیسم است مینویسد:
این ایده که زنان بتوانند خود را نه ازطریق شوهر یا فرزندانشان، بلکه ازطریق تواناییهایشان برای ساخت موجودیت اجتماعی خود تعریف کنند از ویژگیهای موج دوم فمینیسم است. چنانچه در بررسی رمان سووشون از روش نزدیکخوانی استفاده شود، میتوان این ایده را در رمان مشاهده کرد. علاوهبر این باور، باورهای دیگر فمینیستی را نیز میتوان در متن پیدا کرد.
لوس ایریگاره5 معتقد است که تنها یک ذهنیت در جهان وجود دارد و آن سوبژکتیویتۀ مردانه است. او در این نظریۀ معروفش معتقد است که سوبژکتیویتۀ زنانه پایینتر از واقعیت مرد قرار دارد. بنابراین، رهایی زنان زمانی حاصل میشود که زن از ماهیت «سقوط» خود فراتر برود و به ذهنیت مردانه، یعنی تنها ذهنیت واقعی موجود، دست یابد.
ایریگاره استدلال میکند که از زمانهای قدیم، مادران با طبیعت و مادۀ بیفکر مرتبط بودهاند. علاوهبر این، ایریگاره معتقد است که همۀ زنان در طول تاریخ با نقش «مادر» همراه بودهاند، بهطوری که یک زن چه مادر باشد چه نباشد، هویتش همیشه براساس آن نقش تعریف میشود. این هویت برخلاف هویت مردانی است که با فرهنگ و ذهنیت مرتبط است. زنان که از فرهنگ و ذهنیت طرد شدهاند، بهعنوان پشتیبان ناشناختۀ مردان عمل میکنند. به عبارت دیگر، علیرغم اینکه زنان بهعنوان سوژۀ کامل درنظر گرفته نمیشوند، اما جامعه بدون مشارکت آنها توانایی عمل کردن ندارد. ایریگاره درنهایت بیان میکند که خود فرهنگ غربی براساس فداکاری اولیۀ مادران و همۀ زنان بنا شدهاست.
براساس این تحلیل، ایریگاره میگوید که تفاوت جنسی وجود ندارد. تفاوت جنسی واقعی مستلزم آن است که مردان و زنان به یک اندازه قادر به دستیابی به ذهنیت باشند. همانطور که هست، ایریگاره معتقد است که مردان سوژه هستند (مثلاً موجودات خودآگاه و خودآگاه) و زنان «دیگری» این سوژهها هستند (مثلاً مادۀ غیرذهنی و پشتیبان). بر این باور تنها یک شکل از ذهنیت در فرهنگ غربی وجود دارد و آن ذهنیت مرد است. درحالیکه ایریگاره تحتتأثیر نظریۀ روانکاوانه و فلسفه است، هردوی آنها را بهعنوان گفتمانهای تأثیرگذاری میشناسد که زنان را از وجود اجتماعی بهعنوان سوژههای بالغ محروم میکند. ایریگاره در بسیاری از متون خود بهدنبال آشکار ساختن این موضوع است که چگونه نظریات روانکاوانه و فلسفه، زنان را از وجود اجتماعی اصیل، بهعنوان سوژههای خودمختار، کنار میگذارند و آنها را به قلمرِو مادۀ بیجان و غیرضروری تنزل میدهند. با وجود این انتقاد، ایریگاره پیشنهاد میکند که زنان میتوانند هویت خود را دوباره پیکربندی کنند، بهطوری که یک جنس به قیمت جنس دیگر وجود نداشته باشد. با این حال، او حاضر نیست بهطور قطعی بیان کند که آن هویت جدید چگونه باید باشد. ایریگاره از تجویز هویت جدید خودداری میکند، زیرا میخواهد زنان خودشان تعیین کنند که چگونه میخواهند تعریف شوند. (IEP: Luce Irigaray)
این نقلقول طولانی کلیدی برای درک تکامل سوبژکتیویتۀ قهرمان اصلی زن در رمان سووشون است. همانطور که توضیح داده خواهد شد، رفتار زری در قسمت اول رمان با ترس همراه است، زیرا او مسئول زندگی و طبیعت (بهمعنای نیروی حیات جامعۀ بشری) است، درحالیکه شخصیتهای مرد حاضرند زندگی را قربانی و نابود کنند. شجاعت رد کردن این، به ساختن نقشهای زن و مرد در رمان منجر میشود، بهمعنایی که دوبووار در جنس دوم به آن میدهد:
«بدترین لعنت بر زن، حذف او از لشکرکشیهای جنگجوست. انسان نه با جان دادن، بلکه با به خطر انداختن جانش، خود را بالاتر از حیوان قرار میدهد. به همین دلیل است که در سراسر بشریت، برتری نه به جنسیتی که زایش میدهد، بلکه به جنسیتی که میکُشد، داده شدهاست.»
در اینجا ما کلید رمز و راز کل را در دست داریم. در سطح بیولوژیکی، یک گونه تنها با بازآفرینی خود، خویش را حفظ میکند، اما خلقت چیزی نیست جز تکرار همان زندگی در اشکال مختلف. انسان با فراتر رفتن از زندگی ازطریق هستی، تکرار زیستن را تضمین میکند و با این پیشی گرفتن، ارزشهایی خلق میکند که هر ارزشی را به تکرار محض رد میکند.
آنچه دوبووار میگوید و در رابطه با سووشون اهمیت دارد این است که شخصیتهای مرد زندگی زری شجاعت جنگیدن برای کسب قدرت را دارند، این شجاعت به بهای امنیت بهدست میآید، شجاع هستند و در مناسبتهای مختلف قانون را زیر پا میگذارند. علاوهبر این در موارد متعددی بهدلیل «ترسِ» ظاهری زری، تنفر خود را نسبتبه او نشان میدهند. زری در ابتدای رمان در تکرار زندگی گیر کرده و فقط به این فکر میکند که اجازه ندهد جنگ، مکان امن او – خانه و خانوادهاش – را از بین ببرد. در شرایط بحرانی، او متکامل میشود، تکاملی که در پایان رمان به او اجازه میدهد تا شجاعت خلق کند، دستورات را رد کند، «از طریق هستی از زندگی فراتر رود» و خود را تعریف نماید. بنابراین زری اینگونه ذهنیت «مردانه» را توسعه میدهد و رهایی را بهدست میآورد.
نکتۀ قابلتوجه در رمان سووشون این نکته است که رهایی بهمعنای موج دوم فمینیسم در سنت ایرانی لنگر انداخته است و زری برای دستیابی به ذهنیت در مفاهیم فرهنگی ایرانی اتفاق میافتد. اینگونه ما به گسترش قلمروِ فمینیسم میرسیم و فضاهای پیرامونی دانش و تجربه در جنبش گستردهتر برای رهایی زنان ادغام میشوند و تئوری با عمل غنی میشود. در فمینیسم عناصری جهانی وجود دارد. از این جمله است: ایدۀ زن بهعنوان بازتولیدکنندۀ زندگی، مرد بهعنوان روح، آماده برای فداکاری، طرد زندگی و این ایده که شجاعت و اراده اجازه میدهد تا زن سوژهای فعال در جهان باشد، درحالیکه ترس باعث میشود تا انسان تحقیر شود. این مئسله تا زمانی که «ندای آگاهی» (اصطلاح هایدگری) از طریق نارضایتی ایجاد میشود وجود دارد، آگاهیای که سبب میشود دیگران احترام بگذارند. همچنین این ایده از عناصر جهانی فمینیسم است، اینکه زنان میتوانند ازطریق توسعۀ ذهنیت «مردانه» به رهایی دست یابند، زیرا سوبژکتیویتۀ مستقل خود را ندارند، گرچه خاصگرایی را ارائه میدهد.
سووشون رمانی است دربارۀ چگونگی رهایی در قلمرویی غیراروپایی و پیام آن این است که در مناطقی مانند خاورمیانه، که پدرسالاری و سنت از قدرتی بسیار برخوردار است، رهایی حاصل میشود یا باید در سنت محلی بهدنبال آن بود.
شخصیت سیمین دانشور
زندگی سیمین دانشور از بسیاری جهات منطبق بر چهرۀ اجتماعی زنانه و روح زمانه است که نمونۀ فمینیستهای موج دوم غرب است. او عضوی از طبقۀ متوسط، تحصیلکرده و پیشرو در بسیاری از جنبههای جامعۀ ایرانی زمان خود است. او نویسندۀ اولین آثار داستانیای است که توسط یک زن در ایران نوشته شدهاست. دانشور تحصیلات خود را در دانشگاه استنفورد6 ادامه داد و به تدریس در دانشگاه تهران نیز پرداخت.
سیمین دانشور در 28 فروردین 1300 در شهر شیراز در جنوب ایران به دنیا آمد. پدرش پزشک و مادرش هنرمند بود. دانشور از مدرسۀ انگلیسیای فارغالتحصیل شد که در آن به دانشآموزان با زبانهای انگلیسی و فارسی تدریس میشد. سپس مدرک ادبیات فارسیاش را از دانشگاه تهران دریافت کرد. او در آن زمان برای رادیو تهران و مطبوعات ایران مطلب مینوشت و اطلاعات را از انگلیسی به فارسی ترجمه میکرد. دانشور در سال 1948 آتش خاموش (آتش هموش) را منتشر کرد که اولین مجموعهداستان کوتاه در ایران به قلم یک زن بود. در سال 1949 از دکترای خود، که موضوع پایاننامهاش «زیبایی ازنظر ادبیات فارسی» بود، دفاع کرد. این گامهای جسورانۀ این زن روشنفکر ایرانی ازدواجش با نویسندۀ برجستۀ ایرانی، جلال آل احمد، در سال 1950 را بهدنبال داشت. دانشور بهدلیل نوشتن کتابها و انجام پژوهشهای فراوان با موضوع مشکلات جامعۀ آن زمان ایران و راهحلهای احتمالی آن تا به امروز از مهمترین چهرههای شاخص ادبی ایران بودهاست.
دانشور در سال 1952 بورسیۀ فولبرایت7 دریافت کرد و در دانشگاه استنفورد به تحصیل نویسندگی خلاق پرداخت. پس از بازگشت به ایران در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. در سال 1968 ریاست اتحادیۀ نویسندگان ایران را بر عهده گرفت. این اتحادیه یک سازمان کلیدی ضد سانسور بود که برای حقوق دموکراتیک و اقتصادی نویسندگان ایرانی مبارزه میکرد. دانشور در سال 1969 رمان سووشون را منتشر کرد، یعنی همان سالی که همسرش فوت کرد. از این رو داستان رمان و تصویر شخصیت اصلی تشابهاتی با زندگی دانشور دارد، از جمله اینکه شوهر زری نیز مردهاست. دانشور تا سال 1360 در دانشکدۀ تاریخ هنر و باستانشناسی دانشگاه تهران تدریس کرد و در سال 1981 تحقیقی را با عنوان «غروب جلال» دربارۀ همسرش منتشر کرد. سرانجام این نویسندۀ شهیر و روشنفکر برجستۀ ایرانی در 8 مارس 2012 از دنیا رفت.
رمان سووشون
سووشون تنها در ایران بیش از 20 نسخه با بیش از 500 هزار نسخه فروش داشته. این کتاب به 17 زبان از جمله انگلیسی (با دو ترجمۀ مختلف)، ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی و غیره ترجمه شدهاست. داستان این کتاب دربارۀ اشغال جنوب ایران توسط بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم (1941) است. هریک از شخصیتهای داستان موقعیت خاصی را در جامعۀ آن زمان ایران بازآفرینی میکنند. شخصیت اصلی، زری، با شوهری ازدواج کردهاست که زمینهای زراعی زیادی دارد و همین موضوع او را در ردیف نخبگان کشور قرار میدهد. برادرش میخواهد شغل سیاسی را دنبال کند و روابط عالی با انگلیسیها دارد، اما شوهر زری، یوسف، با هموطنان خود احساس همدردی میکند و تمایلی به فروش غلۀ خود به ارتش اشغالگر ندارد. او ترجیح میدهد برای مردم عادی غذا تهیه کند. همین مسئله منجر به یکی از تضادهای اصلی رمان میشود. یوسف بهطور فزایندهای علیه انگلیسیها روی میآورد، درحالیکه زری سعی میکند آرامش و امنیت را در خانۀ خود حفظ کند. زری نیز مانند سیمین دانشور فارغالتحصیل مدرسۀ انگلیسی زادگاهش شیراز است و در آنجا آداب، اعتمادبهنفس و اصول روابط اجتماعی جامعۀ غربی را آموختهاست. با این حال، محیطی که او در ایران در آن قرار میگیرد مردسالارانه است. در این رمان هم زنان و هم مردان بهگونهای با زری رفتار میکنند که گویی او نه یک فرد توانمند بلکه یک زیردست است و باید از آنها پیروی کند. به همین دلیل است که در ابتدای رمان به طرق مختلف ‑ ازطریق گفتار نویسنده یا ازطریق دیالوگها‑ مشاهده میکنیم که شخصیت اصلی درحال اطاعت است، علیرغم این واقعیت که در لحظاتی احساس میشود عدالت با او همراه است.
«هیچکس زن به دنیا نمیآید، بلکه زن میشود» اندیشۀ معروف سیمون دوبووار است که نشان میدهد زنان و جنسیت عموماً ساختۀ ساختارهای اجتماعی هستند (کولیبری 2020). زری با شروع موقعیت فرعی خود راهی را طی میکند که به رهایی آن میانجامد تا اینکه شهامت لازم برای برابری آن در روابط عمومی ظاهر شود.
زیرمجموعۀ زری
رمان با عروسی دختر بخشدار آغاز میشود و خواهشی که گیلانتاج از زری دارد. او از زری میخواهد تا گوشوارههای زیبایش را یک امشب به عروس، یعنی خواهرش، قرض دهد. ظاهراً گوشوارهها را فقط برای مراسم میبرند، اما بلافاصله بعد از گرفتن، اوضاع طوری میشود که انگار هدیه داده شدهاند و نزد خانوادۀ فرماندار میمانند. به بیان دیگر گوشوارهها عملاً دزدیده میشوند و زری بهناچار این مسئله را قورت میدهد. (دانشور 1391، 19)
بار دوم که مقامات در زندگی زری دخالت میکنند زمانی است که ازطریق برادر یوسف، اسب مورد علاقۀ پسر زری، سحر، را درخواست میکنند تا دختر فرماندار بتواند سوارش شود. زری باز هم نمیتواند امتناع کند و درنهایت سحر را تسلیم میکند و به پسرش میگوید که اسب مرده است. زری حتی با صحنهسازی سعی میکند این امر را واقعی نشان دهد. (دانشور 1391، 254). با این حال، عزاداری پسر کوتاهمدت است، زیرا متوجه میشود که اسب را بردهاند. خسرو با دوستش میرود تا اسب را آزاد کند و درنتیجه توسط سربازان هندی بازداشت میشود. دومیها که بخشی از سپاه اشغالگر بریتانیا را تشکیل میدادند در آن زمان هنوز یک امپراتوریاند و هند را کنترل میکنند. این حادثه با مداخلۀ یوسف، همسر زری، به پایان خوشی منجر میشود. درنهایت حوادث به گونهای رقم میخورد که خسرو موفق میشود سحر را دوباره به دست آورد. (دانشور1391، 301)
این موقعیتها نشان میدهد که زری همواره تلاش میکند تا به خواستههای جامعه پاسخ دهد، بدون اینکه قدرت «نه» گفتن به اقداماتی که ازنظر او نقض مرزهای شخصیاش را داشته باشد. در خانۀ او خدمتکارانی وجود دارند، اما خودش تا حدودی اسیر اخلاق اجتماعی است. شوهر و پسرش به طرق مختلف به او نشان میدهند که در روابط عمومی از آنها پایینتر است، زیرا میترسد. این مسئله گویای این است که هم برادر یوسف و هم خسرو، پسر زری، از او و بهطور کلی زنان بهعنوان «بزدل» یاد میکنند. این ادعایی است که با درک موج دوم فمینیسم که زنان را بازتولیدکنندۀ زندگی میداند همبستگی دارد، زنانی که تا پیش از این با مراقبت از شوهر، پسر و مسائل خانوادگی تعریف میشدند.
در آن مقطع از رمان، زری هنوز نمیتواند خودش را تعریف کند. او یک ذهنیت رهایییافته ایجاد نکردهاست و رنج و تحقیر را انباشته میکند، اما نقش شریف خود را بهعنوان مراقب و بازتولیدکنندۀ زندگی میبیند. در همین حال، مردان در خانه دربرابر این عمل مقاومت میکنند. همانطور که اشاره کردیم، پسر زری تلاش میکند و موفق میشود تا سحر را دوباره بهدست آورد. شوهرش هم در یک توطئه علیه انگلیسیها شرکت دارد و تلاش ارتش آنها برای خرید غلات از انبارهایش را خنثی میکند. جایی یوسف از زری میپرسد که چرا اینقدر مطیع است؟ پاسخی که دریافت میکند این است:
«یک چیز دیگر به شما بگویم؟ این تو هستی که شهامت من را از من گرفتهای… آنقدر با تو مدارا کردهام که مدارا برایم عادت شده.» (دانشور1391، 277)
هنگامی که یوسف سعی میکند با «گربه» خواندن زری مهربانیاش را نشان دهد، ابتدا نفس آسیبدیدۀ خود را آشکار و سپس اعلام میکند که او یک انسان است. (دانشور1391، 273)
شجاعت بهعنوان معیار آزادی در کل اثر نفوذ میکند. زری مدام نگران است که جنگ آسایش خانوادهاش را از بین نبرد، به همسر و فرزندانش آسیبی نرساند یا به دستاوردهای زندگیاش آسیب نرساند. او میداند که چه چیزی درست است، اما برای جلوگیری از دردسرهای غیرضروری، تمایل به عقبنشینی و استعفا دارد. افکار او نشان از تکامل تدریجی شخصیت او بهسمت رهایی دارد. مونولوگ درونی او تقریباً او را به این ایده میرساند که زنان میتوانند مخلوقاتی مستقل باشند. او از اینکه آنها میتوانند جدا از مردان و کودکانی که از آنها مراقبت میکنند وجود داشته باشند متعجب است.
«زری در رختخواب زیر پشهبند است. دست سرد یوسف شکم گرم او را نوازش میکند، به او بوسه میزند، اما انگار زری تمام واکنشهای جنسی را فراموش کرده. درعوض مدام به گذشتهاش فکر میکند و از خودش میپرسد که همیشه ترسو بوده؟ یا تبدیل به یک ترسو شده؟ آیا واقعاً یوسف مقصر بوده؟ برای یک لحظه او حتی به این نتیجه میرسد که ازدواج در اصل خود یک اشتباه است. چرا یک مرد باید یک عمر به یک زن و نیمدوجین بچه گره بخورد یا برعکس، یک زن آنقدر ازنظر عاطفی و چیزهای دیگر به همسر و بچههایش وابسته باشد که نتواند برای خودش آزادانه نفس بکشد؟ کار اشتباهی بود، با این حال میدانست که تمام لذتهای زندگیاش از همین دلبستگیها ناشی میشود.» (دانشور1391، 273)
در این قسمت از رمان، زری بهآرامی بهسمت پیام موج دوم فمینیسم حرکت میکند که در آن زنان باید برای ابراز خود ازطریق همسر، فرزندان یا خانۀ خود دست بردارند. زنان زمانی توانمند میشوند که شغل، آرمان، مبارزه و هدف داشته باشند. از اینجا به بعد این رهایی است که بهسمت زری میآید.
مقاومت
سیمون دوبووار خاطرنشان میکند که زن این ویژگی را دارد که مرد بهعنوان یک شیء دیده شود و نه بهعنوان یک فرد کامل و برابر. زری اگرچه در ابتدای رمان منیت خود را نشان نمیدهد و ذلتها را میبلعد، اما دارای ویژگیها، تجربهها و عدالتخواهیای است که به او اجازه نمیدهد بیتفاوت، بردبار و مطیع باشد. زری در طول رمان شخصیت و ارادۀ خود را برای زندگی شکوفا میکند.
در دیدار زری با عزتالدوله، ابتدا زن تأثیرگذار از مدل مو و چیزهایی میگوید که زری بهدلیل اعتقاد به بیهوده بودن آنها، علاقهای به این صحبتها نشان نمیدهد. عزتالدوله سپس توضیح میدهد که خدمتکار او دستگیر شدهاست و تلاش میکند تا زری را متقاعد کند تا خدمتکار را به شهادت دروغ بهنفع معشوقهاش تحریک کند. زری از اجرای طرح خودداری میکند. عزتالدوله سعی میکند به او رشوه بدهد و قول میدهد که گوشوارههایش را پس بدهد، اما زری با قاطعیت پاسخ میدهد که دیگر این مسئله برایش مهم نیست. (دانشور1391، 384-324) این همان لحظهای است که زری متوجه میشود که انفعالش او را از پذیرش اتفاقات شیراز بسیار دور کردهاست. سربازان هندی در خیابانها راه میروند و از زنان در خیابان رابطۀ جنسی میخواهند. یک بیمارستان روانی که زری برای کمک در آن داوطلب شده است، بهخوبی آشکارکنندۀ وضعیت اجتماعی دشوار کشور است. شوهر زری سربازی را نجات داده. جنگ هرجا که انسان رو کُند، هست و اگر زری بیتفاوت بماند، جنگ وارد خانۀ او خواهد شد، و این دقیقاً همان چیزی است که درحال رخ دادن است. زری بار دیگر تسلیم شدن خود را درحالی تجربه میکند که شوهرش در خانۀ آنها علیه انگلیسیها توطئه میکند. «آدم برای کارهایی که بوی خطر از آنها میآید باید آمادگی روحی و جسمی داشته باشد و آمادگی او درست برخلاف جهت هرگونه خطری بود. میدانست نه جرأتش را دارد و نه طاقتش را. اگر این همه وابستۀ بچهها و شوهرش نبود، باز حرفی. نوبرها و لمسها و گفتگوها و چشم در چشم دوختنها از یک طرف و شاهد شکفتیها بودن از طرف دیگر…و چنین آدمی نمیتواند دل به دریا بزند. درست است که مثل چرخ چاه هر روزی عین روز دیگر، یکنواخت چرخیده بود، درست است که هر صبح تا شام، چرخ زندگی را مثل حسین کازرونی با پا گردانیده بود و با دستهای آزادش برای خودش هیچ کاری نکرده بود… کجا خوانده بود که « دست، وسیلۀ وسیلههاست» اما لبخند و نگاه و گفتار و لمس و بوی آدمی که دوست میداشت، پاداش او بود؟ هر دندانی که بچههایش درآورده بودند، هر جعد تازهای که بر موهایش میدید، صداهایی که اول عین گنجشک و کفتر از خودشان درمیآوردند و بعد به کلمات میانجامید و کلمات را که درست و نادرست قطار میکردند، و اولین جمله را که میساختند، خوابیدنشان که انگار فرشته خوابیده، پوست نرمشان که انگار آدم به برگ دست میزند. نه. واقعاً کاری از او ساخته نبود. تنها شجاعتی که میتوانست بکند این بود که جلوی شجاعت دیگران را نگیرد و بگذارد آنها با دست و فکر آزادشان… با وسیلۀ وسیلههایشان کاری بکنند.
کاش دنیا دست زنها بود. زنها که زائیدهاند یعنی خلق کردهاند و قدر مخلوق خودشان را میدانند، قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را. شاید مردها چون هیچوقت عملاً خالق نبودهاند، آنقدر خود را به آب و آتش میزنند تا چیزی بیافرینند.
اگر دنیا دست زنها بود، جنگ کجا بود؟» (دانشور 1391، 404)
این نقلِقول طولانی، درک مشخص دیگر نویسندگان را از موج دوم فمینیسم با بیان بووار نشان میدهد، زن معادل طبیعت و زندگی و مرد بهعنوان مظهر قدرت و عقل که تابع این طبیعت و زندگی است. جنگیدن برای برتری و تسلط داشتن ویژگی عقل است. این دقیقاً همان کاری است که همۀ مردان رمان انجام میدهند. این درحالی اتفاق میافتد که زری همیشه مراقب دیگران است و همیشه به فکر معقولترین و بیدردسرترین راهحل است. او میداند که بسیاری از نبردها غیرضروری است. همچنین حامل حکمتی ذاتی است که در جنوب ایران دهۀ چهل مورد احترام قرار نگرفتهاست.
بنابراین میبینیم که زری زنی تحصیلکرده از ردۀ نخبگان است که در فرهنگ مردسالارانه زندگی میکند. افکار او دربارۀ دنیای بهتری که توسط زنان ساخته شده بهنوعی جوهر کار دانشور محسوب میشود. زن ‑ در این مورد زری‑ خارج از روابط قدرت ایستاده، از نبردهای سلطه بهدور است و اگر بتواند خود را رها کند، قادر به ارائۀ تغییر است. دانشور منطق زن و زن را با زندگی درهم میآمیزد. آنها نقطۀ مقابل جنگ هستند، دقیقاً آنچه در روح موج دوم فمینیسم دیده میشود.
زندگی آرام، تولید مثل و خلق است، اما جنگ بازی مردانی است که شجاعت و اعتمادبهنفس لازم برای حفظ قدرت را دارند. با این حال، اعمال این مردان انکار زندگی و اصل زنانه است. آنها مستقیم به زری میگویند که ترسوست، زن است و خودش باید استعفا بدهد. زری نیز بهنوبۀ خود نمیخواهد ابتکار عمل را بهدست بگیرد و مانند سرکوبکنندگان بجنگد. او تلاش میکند تا جهان را با ویژگیها و قدرت زنانۀ خود، برای دادن آرامش و برای تأیید زندگی، غنی سازد.
نقطۀ عطف
قتل شوهر زری او را از تعادل خارج میکند. یک فصل کامل رمان آگاهی آشفتۀ شخصیت اصلی را دنبال میکند. تروما آشکار است. زری به شوهرش اعتماد کرده و بدون او، حمایت خود را از دست داده. اما در غیاب اوست که زری قدرت مییابد تا فردی مستقل و شجاع باشد، زیرا شخصیت اصلیای که او را در انقیاد نگه میداشت او را ترک کردهاست.
فصل سردرگمی، ازطریق تکنیک ادبی غربی «جریان آگاهی» بیان میشود. این فرآیندی است که زری ازطریق آن ذهنیت مدرن را توسعه میدهد. تحول زری ازطریق سردرگمی، ارجاعات متعدد و جستجوی روح او در سنت ایرانی، سنت عزاداری امام حسین (شهادت در کربلا رمز مسلمانان شیعه است) و سوگ سیاوش، قهرمان اساطیری پیش از اسلام، رخ میدهد. مراسم عزاداری به سووشون معروف است که نام رمان نیز هست. هر دو شخصیت (امام حسین و سیاوش) به ناعادلانه کشته شدن شناختهشده هستند، درست مانند شوهر زری. بنابراین زری راهی برای جذب سوبژکتیویتۀ غیرشجاعانه و فرعی خود در سوبژکتیویتۀ شوهرش پیدا میکند و به این ترتیب به رهایی دست مییابد، رهاییای که ایریگاره در بخش موج دوم فمینیسم دربارۀ آن صحبت میکند. همچنین به هر زن اجازه میدهد راه خود را برای دستیابی به این ذهنیت تعریف کند. این درمورد زنان مناطق غیراروپایی مفید است، زیرا مسیر آنها بهسمت رهایی به احتمال زیاد با زنانی که در مرکز دانش و تجربهاند متفاوت است. در این راستا زری توسط دوستش که پزشک بیمارستان روانی عبدالله خان است کمک میشود. دکتر او را صدا میکند: «میدانم خانم هستی، خانم واقعی. میدانم آنقدر شجاع و قوی هستی که از واقعیت تلخ نگریزی. میخواهم ثابت کنی که لیاقت همچون مردی را داشتهای.» (دانشور1391، 584)
شجاعت نهتنها از درک زری از عدالت، بلکه از تمایل او برای دفاع از آنچه شوهرش بوده ناشی میشود. پلیس و برادر یوسف سعی میکنند زری را متقاعد کنند که در مراسم تشییع جنازۀ همسرش افراط نکند. با این حال، او دیگر نمیترسد و اظهار میدارد که عزاداری حرام نیست. بنابراین، او با هنجارها مقابله میکند، زیرا او دیگر تابع نیست و به یک سوژه مستقل تبدیل شدهاست.
رمان با عروسی آغاز میشود که در آن مک ماهون، روزنامهنگار ایرلندی، نسبتبه زری و ایران ابراز همدردی میکند و با یک تشییع جنازه و دوباره با سخنان مک ماهون به پایان میرسد:
«گریه نکن خواهرم! درخانهات درختی خواهد روئید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی ؟» (دانشور1391، 625)
طلوع سخنان مک ماهون را میتوان هم در رابطه با ایران، که در نهایت درحال رهایی از اشغال است، و هم در رابطه با عصر جدید زنان شجاعی چون زری تفسیر کرد. سفر او با موفقیت به پایان میرسد. او که بدون شوهر مانده، آمادۀ ادامۀ کار است و این نوعی بازآفرینی مسیر زندگی نویسندۀ رمان است که پس از مرگ آل احمد به زندگی خود ادامه داد تا به یکی از بزرگان روشنفکر و شخصیت و نویسندگان ایرانی تبدیل شد.
نتیجه
در رمان سووشون، قهرمان داستان دائماً در تلاش است تا در دنیایی غیرعادی آنچه که درست است و مورد انتظار عموم و هنجارهای خودش است را انجام دهد. او همسر و مادر خوبی است، به بیماران روانی کمک میکند، از خدمتکار کولو مراقبت میکند و … . او همچنین با وجود ترس از آنچه درحال رخ دادن است و احتمال ویران شدن خانهاش در جنگ، از مبارزه حمایت میکند.
زری در لحظهای شجاعت پیدا میکند که متوجه میشود خود نیز مبارزۀ خاصش را دارد، چه برای یاد شوهرش و چه برای عدالت در جامعۀ اشغالشدۀ جنوب ایران. او همچنین متوجه میشود که شوهرش توسط بسیاری از مردم بهدلیل میهنپرستی و مسئولیت اجتماعیاش مورد احترام بودهاست. زری در ادامۀ مبارزاتش از ساختارهای استبدادی مردسالارانه رهایی مییابد. او دیگر یک همسر خوب و مادر مطیع نیست، بلکه یک مبارز و یک فعال برای ساخت دنیایی بهتر است.
و لحظهای که یک زن شهامت دفاع از حقوق خود را بهدست میآورد، تبعیض از بین میرود یا تغییر میکند، زیرا شخصیت او دیگر مطیع و ضعیف نیست.
سیمون دوبووار خاطرنشان میکند که زن همیشه بهعنوان دیگری توصیف میشود، چیزی که متعلق به مرد است، بهخودیخود هویت ندارد و بهصورت فردی تعریف نمیشود. رشد زری از این نظر بهویژه مشهود است. او در غم و اندوه و احترام به همسرش خود را تعریف میکند، تصمیم میگیرد و با مقامات مخالفت میکند، بهگونهای که گویی هیچ اتفاقی نیفتادهاست.
در اینجا یادآوری سخنان دانشور دربارۀ مقام زن، در نامهای از سیمین دانشور (1367)، که در خانۀ بازیهای دانشور منتشر شده لازم بهنظر میرسد: «بهعنوان یک ایرانی رنج کشیدهام و صبور بودهام، اما تحمل میکنم و امید و ایمان زیادی به آینده برای همۀ ملتها از جمله ایران دارم. من بهعنوان یک زن ایرانی از استبداد غمانگیز، استثمار شرق و غرب، محدودیتهای فرهنگ مردسالار و سیستم مردسالاری رنج بردهام، اما هرگز امیدم را از دست ندادهام.» (دانشور 1368)
کتابشناسی، فهرست کتب:
Beauvoir, S – The Second Sex, 1949, translated by H M Parshley, Penguin 1972;
Colibri 2020
Daneshvar, S 2012: A Persian Requiem, London, Halban Publishers
Daneshvar, S. 1989: Daneshvar’s Playhouse: A Collection of Stories. Washington, D.C.: Mage Publishers
Daneshvar, S. Sutra and Other Stories. Washington, D.C.: Mage Publishers, 1994-2008.
Friedan, Betty – The Feminine Mystique, New York, Dell Publishing, 1963
https://www.colibri.bg/blog/256/chovek-ne-se-razhda-zhena-chovek-stava-zhena
https://www.marxists.org/reference/subject/ethics/de-beauvoir/2nd-sex/introduction.htm
Internet Encyclopedia of Philosophy: Luce Irigaray
The Iranian Classic Not Seen on Bestseller Lists https://zora.medium.com/the-iranian-classic-not-seen-on-bestseller-lists-1e9aa8c8d305
Zora 2019
1( Vladimir Mitev
2( Betty Friedan
3 ) Binary: بهمعنای صفر یا یکگرایی جنسی است که جنسیت را به دو گروه زنانه و مردانه تقسیم میکند. این تقسیمبندی نوعی تابو و مرز اجتماعی است.
4) Simone de Beauvoir: فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی (1908-1986) بود. او را مادر فمینیسم و جنس ضعیف او را مانیفست فمینیسم میدانند.
5) Luce Irigaray: فمینیست، فیلسوف، زبانشناس، روانکاو، جامعهشناس و نظریهپرداز فرهنگی اهل بلژیک (1932)
6( Stanford University
7( Fulbright
عکس: سیمین دانشوار (منبع: public domain)
به انگلیسی بخوانید!
به رومانیایی بخوانید !
به زبان بلغاری بخوانید!
به ایتالیایی بخوانید!
کانال وبلاگ “پل دوستی فارسی در یوتیوب” را دنبال کنید! وبلاگ همچنین می تواند در فیس بوک, تویتر و تلگرام پیدا کند.
- Analize Feminist Journal (Romania)
- Comunicaţie interculturală - Междукултурна комуникация - Intercultural communication
- Cărți - Книги - Books
- Drepturi sociale - Социални права - Social Rights
- Feminism și drepturile femeilor - Феминизъм и права на жените - Feminism and women's rights
- Filosofie - Философия - Philosophy
- Intelectuali - Интелектуалци - Intellectuals
- Iran - Иран - Iran
- Literatură - Литература - Literature
- Publicaţii - Публикации - Publications
- Tradiție - Традиция - Tradition
- Traduceri - Преводи - Translations
- فارسی
- Şiraz - Шираз - Shiraz