پل دوستی فارسی چیست؟

پل دوستی فارسی چیست؟

ویرانی در نوار غزه پس از حمله نظامی اسرائیل (منبع: WAFA, CC BY-SA 3.0)

«بالا گرفتن دشمنی‌‌ها و رویارویی‌ها در خاورمیانه پاره‌ای توضیحات، حسابرسی‌ها و بینش‌های متواضعانه را برای آیندۀ تنها وبلاگ بلغاری-رومانیایی-فارسی در فضای رسانه‌ای ما می‌طلبد.»

والدیمیر میتیف

ما به پایان 2023 نزدیک ‌می‌شویم و این تا حدی نشان‌دهنده یک حسابرسی است. این سال، سال بسیار پرباری برای فعالیت‌های بلغاری-رومانیایی من بود. مؤسسه دیپلماتیک بلغارستان کتابی درباره سیاست خارجی رومانی و روابط بلغارستان و رومانی منتشر کرد که نویسنده نیمی از مطالب آن من بودم. من نه‌تنها در دفتر تحریریه رومانیایی رادیو بلغارستان، بلکه در برنامه‌های خبری و فرهنگی رادیوی ملی بلغارستان با مطالبی درمورد رومانی و سایر موضوعات مشارکت فعال دارم. همکاری من با رادیوی رومانی به عنوان خبرنگار آن مسائل مهم زندگی سیاسی و اجتماعی بلغارستان را در دسترس جامعه رومانی قرار داده است.

در دو پروژه‌ رسانه شخصی‌ام – گفتگوهای برون‌مرزی، وبلاگ بلغاری-رومانیایی پل دوستی و خواهر و برادر کوچک‌ترش دست من را باز می‌گذارد که هم دانش و درک خود را از مسائل بین‌المللی توسعه دهم و هم شبکه اینترنتی و ارتباطاتم را گسترش دهم.

در مه 2023 مانیفستی نوشتم که موقعیت فلسفی پشت رسانه من را روشن می‌کرد و در آنجا بیشتر درباره مفاهیم پل دوستی و هویت پویا در زمینه اروپای جنوب شرقی توضیح ‌می‌داد. اما با اینکه رسانه‌های متمرکز اروپا به گونه‌ای توانسته‌اند خودشان با پل دوستی فارسی کنار بیایند و توسعه‌اش دهند، من با پل دوستی‌ام چالش‌های بسیاری داشته‌ام و برای همین احساس ‌می‌کنم که هم من و هم خوانندگان نیاز به شفاف‌سازی و توضیح و چشم‌انداز روشن‌تری داریم.

مشکل ساختن پل دوستی فارسی

محیطی که تاکنون پل دوستی ایرانی در آن خودبه‌خود و به‌تنهایی رشد کرده، محیط کوچکی بوده است. پل دوستی ایرانی هم در اروپای جنوب شرقی و هم ایران/افغانستان، و هم محیط بین‌المللی هر گونه اعتباری را خدشه‌دار می‌کند زیرا ماهیت روابط پیرامون ایران سوءظن‌برانگیز و غیرقابل‌اعتماد است. جامعه بلغارستانی یا رومانیایی دانش کمی از ایران یا افغانستان دارند و داستان‌های وحشتناکی از خشونت، توسعه‌نیافتگی اجتماعی، سرکوب دولتی و نقض حقوق بشر برای ما تعریف ‌می‌‌کنند. و همین تعریف‌ها نگرش‌ها و الگوهایی در ذهن آنان از ما پدید می‌آورد. بنابراین، وقتی کسی درمورد ایران گفتگو ‌‌می‌کند، پیش‌بینی‌پذیر است که دیگران با بدبینی به او می نگرند.

دسترسی به ایران یا خود افغانستان هم دشوار است، نه تنها به خاطر نیاز به ویزا بلکه بلیت هواپیما در آنجا هم بسیار گران است. اما به‌هر‌حال شمار کمی از بلغارها به ایران ‌می‌روند ؛ آنهایی که در دیپلماسی فرهنگی بین دو کشور شرکت ‌‌می‌کنند. اما مگر شرکت‌کنندگان در این دیپلماسی چقدر می‌توانند دربارۀ مردم ایران دید پیدا کنند؟ و خود ایرانی‌ها چقدر به شناخت بلغارستان و بلغارها فراتر از ادب و احترامی که به خارجی‌ها ‌‌دارند علاقه‌مند هستند؟

من حتی به این موضوع اشاره نمی‌کنم که وجود جمهوری اسلامی برای بخشی از قدرت‌های جوامع غربی با ریاستمهوری بنیامین نتانیاهو که بیشتر وقت‌ها صهیونیسم نامیده می‌شود، خوشایند نیست. در زمان رئیس‌جمهور ایران، حسن روحانی، تعداد وزرای دکترای دانشگاه‌های آمریکایی دولت ایران از تعداد دکترای کابینه اوباما بیشتر بود. این نشانه بارزغرب‌گرایی در جامعه ایران و تمایل به همکاری با غرب بود. توافق هسته‌‌ای 2015 نشان داد که برنامه هسته‌‌ای ایران در ازای برداشتن برخی تحریم‌های اقتصادی جمهوری اسلامی به شدت در تنگنا قرار خواهد گرفت تا تهدیدی برای اسرائیل نباشد. نتانیاهو هم در 2018 از طریق دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه ایالت متحده تمام کوشش را به کار بست تا این توافق صورت نگیرد و از پس این کار هم برآمد.

به گفته نتانیاهو، ایرانی که برنامه هسته‌ای‌اش دارد بدون کنترل پیش می‌رود از ایرانی که برنامه‌ هسته‌ای‌اش متوقف شده امن‌تر است.

تظاهرات ایران که با کشته شدن مهسا امینی1 در 2022 آغاز شد و جنبش زن، زندگی، آزادی برخاسته از آن بود، جرقه اعتراضات همبستگی در بلغارستان را برانگیخت و باعث شد یک روزنامه‌نگار بلغاری به نام کالویان کنستانتینوف برای گردآوری دیدگاه‌های خود به ایران سفر کند.

اما آنهایی که در بلغارستان به صورت حرفه‌‌ای با ایران سروکار دارند، در جمع‌های عمومی خاموشی گزیده‌اند. آنها این کار را از سویی به دلیل حساسیت همتایان ایرانی خود انجام داده‌اند که به طور قابل‌پیش‌بینی، اعتراضات را دسیسه و توطئه سرویس‌های پنهان دشمن تعبیر کرده‌اند و از سوی دیگر، جامعه ایران با این جنبش اعتراضی به قطبی‌ شدن بی‌سابقه‌‌ای رسیده و اگر چیزی بگویید که با استدلال‌های یک طرف جور درنمی‌آید، با طرف دیگر همراه خواهید شد.

در مراسمی که به مناسبت نخستین سالگرد کشته‌ شدن مهسا امینی در اشتراک برگزار شد، یک روزنامه‌نگار ایرانی از من خواست که در کنار دولت نباشم، بلکه در کنار مردم ایران باشم. من از یکی از سخنرانان پرسیدم که آیا موضع سومی در مورد مسائل اجتماعی ایران وجود دارد که نه طرفدار و نه مخالف دولت یا معترض باشد؟

ایران و تغییر

فکر ‌‌می‌کنم اگر کسی بخواهد در ایران طرفی را انتخاب کند، نه یک قطب باشد و نه قطب دیگر، دشوار خواهد بود. چون نه قدرت و نه مردم یک چیز منسجم هستند، بلکه پیچیده و ناهمگن هستند. اگر به دنبال این هستیم که طرف چه کسی را بگیریم، باید سمت تغییر باشیم. اما برای اینکه بدانیم تغییر در شرایط کنونی ایران دقیقاً به چه معناست، باید توانایی برقراری ارتباط یا گوش دادن/شنیدن بیشتر از افراد و گروه‌هایی که بخشی از وجود و بحث‌های ایرانی هستند را پیدا کنیم. ما باید کنجکاو باشیم، بخوانیم، گوش کنیم، درگیر باشیم و همچنان استقلال ‌دیدگاه خود را تا جایی که می‌توانیم حفظ کنیم.

ما باید زبانی را پیدا کنیم که هم به شهروندان و هم به گروه‌های ایرانی اجازه دهد در روابط خود با یکدیگر پیشرفت کنند و ما نیز در تماس خود با آنها، بدون شوک، بدون قدم گذاشتن روی مین‌ها، پیشرفت کنیم.

تغییر در ایران بی‌شک در شرایط ویژه‌ای رخ می دهد که باید به نحوی شناخته شود. اما باید در چارچوب تغییراتی که در سایر جوامع پیرامونی رخ می دهد هم درک شود. در این راستا، پادکست پل دوستی را با دیوید بیست اسکاتلندی2 درباره تغییرات اجتماعی در بلغارستان و کودرو ورابی رومانیایی3 در مورد کنشگری در اروپای جنوب شرقی پیشنهاد ‌‌می‌کنم.

اما واقعاً تغییر در جامعه‌‌ای مانند ایران که کنترل اجتماعی و دولتی بسیار قوی و دست‌وپاگیر است، به چه معناست؟ در حالی که در بلغارستان بسیاری از مردم می گویند که تنها تغییر ممکن از بیرون خواهد بود، در ایران به نظر می رسد که تغییر آن‌طور که پیداست از درون خواهد بود.

به نظر می‌رسد جامعه ایران قرن بیستم نسبت به مداخلات خارجی در سرزمین‌ خود حساسیتی بیش از حد داشته و این هم به کودتای آمریکا و انگلیس در 1953 برمی‌گردد. به همین دلیل است که در زادگاه عمر خیام4 به هر روزنامه‌نگار، مردم‌شناس و هر کارشناس خارجی با بدگمانی بسیاری نگریسته ‌می‌شود.

مردم باید دیدگاه بدبینانه خود را عوض کنند. وقتی کسی با ایران معامله ‌‌می‌کند مردم می‌انگارند او از یک سرویس اطلاعاتی پنهانی آمده و یا دارد منافع اسلام‌ستیزان را تبلیغ می‌کند.

پیش‌شرط تغییر در ایران باید پدید آمدن قطبی بی‌طرف باشد؛ هم در سطح بین‌المللی و در بین هژمونی ضدایرانی و مقاومت نه چندان هژمونیک آن، و هم در خود جامعه ایران بین هواخواهان و مخالفان دولت. در چنین قلمرو بی‌طرفی، می‌توانیم گفتگو داشته باشیم و تناقضات، گناهان و ادعاها رو شوند و حتی ‌می‌توان حرکتی در جهت توسعه و صلح انجام داد.

اگر ویراستار پل دوستی ایرانی، یعنی من، آن‌قدری روشنفکر باشد و زمینه اجتماعی پر کردن شکاف بین قطب‌ها را درک کند و به آن پی ببرد، پل دوستی ایرانی در قلمرو خود و در بستر خود می‌تواند نقش ارزشمندی داشته باشد.

پیشینهایرانشناسی من

من بیست سال پیش اتفاقی وارد مطالعات ایران شدم. پیش از آن چیزی در مورد ایران نمی‌دانستم. می‌خواستم جامعه‌شناسی یا روابط بین‌الملل بخوانم. اما نتایج امتحان من برای مطالعات ایران در دانشگاه سوفیا درخشان بود. این رشته برای یک جوان سخت است، چون از همان آغاز روشن شد که این یک آزمون روحی سخت است. هیچ‌کسی وجود ندارد که آزادانه با مردم ایران گفتگو کند، زبانی وجود ندارد که آزادانه گفتگو کند. وقتی تو می‌گویی رشته‌ات مطالعات ایران است مردم بلغارستان به تو به چشم یک ترمیناتور نگاه می‌کنند. محتاطانه عمل ‌‌می‌کنند یا شروع می‌کنند به گفتگو در مورد سرویس‌های مخفی. بنابراین خیلی دوست داشتم پس از فارغ‌التحصیلی از ایران‌شناسی دور شوم، اگرچه پایان‌نامه کارشناسی ارشدم بسیار جالب بود و درمورد بحث‌های فلسفی و جامعه‌شناختی ایران و درباره انسان و مدرنیته بود و استاد راهنما من زنده‌یاد پیتر امیل میتیف5 بود.

زبان رومانیایی که بین سال‌های 2009 تا 2015 آموختم، سکوی پرتاب من برای تجربه‌های تازه و پربار بود. من داشتم هویتی پویا با رومانیایی‌ها پیدا می‌کردم، پل دوستی‌ای پدید می‌آوردم و همه چیز تا زمان مرگ ناگهانی مادرم خوب پیش ‌رفت. پس از آن یک سال بیکار بودم و مدتی توان مبارزه با و رویارویی با جامعه پر رقابت خود را نداشتم.

با مدیریت و پیدا کردن کمی ثبات مالی، دکترای مطالعات ادبی ایران را با موضوعی درباره عناصر اجتماعی و ضداستعماری در ادبیات داستانی ایران پیش از انقلاب آغاز کردم. و از آنجایی که کم‌کم حالم بهتر می‌شد سرزندگی پیدا می کردم، در تابستان 2020 پل ایرانی دوستی را پدید آوردم. بعد این طور را نوشتم:

«من این وبلاگ را راه‌اندازی ‌کردم تا به این روش به افراد کمک ‌کنم تا افکارشان را سازماندهی کنند.

من اکنون دارم دوره دکترای رشته مطالعات ادبیات فارسی در دانشگاه سوفیا را می‌گذرانم. دانش بسیاری وجود دارد که برای موفقیت و کامل کردن پژوهش‌های دکترایم به خواندن و پردازش آنها نیاز دارم.

امیدوارم این وبلاگ از چند جهت به من کمک کند: اول از همه، وبلاگ برای سازماندهی و نظم درونی راه‌گشاست. نوشتن هم به معنای سازماندهی است. افزون بر این، وبلاگ یک‌جور حافظه خارجی است که همیشه ‌می‌توان به آن بازگشت. من این تجربه را از یک پروژه روزنامه‌نگاری مشابه برای بلغارستان و رومانی دارم ؛ وبلاگ پل دوستی.

اگر بلغارستان و رومانی جهان هستند، پس ایران و کشورهای فارسی‌زبان، افغانستان، تاجیکستان و جوامع مهاجر مردمان فارسی‌زبان سراسر جهان هم یک جهانند؛ مجموعه‌‌ای از جهان‌ها.

برای شناختن این جهان من به گفتگو نیاز دارم. پیدا کردن دوست برای گفتگو در مورد این موضوعات بسیار دشوار است. بنابراین افزون بر آرشیو مقالات، من به این وبلاگ تکیه ‌می‌کنم تا دوست من باشد. برای شناخت ایران و جهان پارسی با چالش بزرگی روبه‌رو هستم. فکر نمی‌کنم کسی به تنهایی بتواند از پس چنین کار قهرمانانه‌‌ای بربیاید. من هم نمی خواهم قهرمان باشم. خوشحال می‌شوم اگر جامعه‌ای از افراد علاقه‌مند به موضوعات وبلاگ به این وبلاگ سر بزنند. همان‌طور که وبلاگ بلغاری-رومانیایی من گفتگو پدید آورد و حلقه‌های متحدالمرکز گسترده‌تر و نزدیک‌تری را دور خود تنید. در دنیای پر از جنگ امروز، ما به فضاهایی نیاز داریم که در آن صلح حاکم باشد و منیت‌ها و حقایق گوناگون بدون سلاح به هم برسند. من دوست دارم روزی این وبالگ به سرزمین ایده‌آل همه وهیچ نزدیک شود.»

رابطه بین وبلاگ بلغاری‌-رومانیایی و وبلاگ ایرانی بسیار روشن است و فقط یک نام نیست. اینها دو پروژه برادرانه هستند، کم و بیش به یک زبان حفظ خواهند شد، ارزش‌ها و موقعیت‌های همانندی دارند، فقط در مورد فعلی تمرکز بر دنیای فرهنگ فارسی و جوامع فارسی‌زبان خواهد بود. هر دو وبلاگ بر این باورند که جوامع ما نیاز به حرکت و تغییر، درک بهتر مردم دیگر، بیرون آمدن و بین‌المللی شدن دارند تا بتوانند پویایی‌هایی را در جوامع گوناگون خود بیابند که به تنهایی نمی‌توانستند داشته باشند.

این وبلاگ باید قلمروی هم برای خوانندگانی باشد که کنجکاو و صادقانه به جستجوی جهان می‌پردازند. امروزه گرفتن مواضع عمومی بدون دسته‌بندی سوروسویدی6 یا ترامپیست، عامل اطلاعات غربی یا شرقی، دشوار است. خوشحال می شوم اگر وبلاگ در مورد موضوعاتی مانند خاورمیانه، ایران، اقوام و جوامع پارسی، فرهنگ شرق، یا کشورهای خودمان به تساهل و انتقاد از خود کمک کند. من می‌خواهم ویژگی‌های مشابهی را در خودم ایجاد کنم.« نام من والدیمیر میتیف است و از شما به عنوان خوانندگان این وبلاگ می‌خواهم تا راه او را بین دنیای فارسی‌زبان، بلغارستان، رومانی و سایر کشورها دنبال کنید.»

ترومای ایران خوشبین

این تروما برای همه چیز نیاز است، به ویژه برای کار با کشورهای حاشیه‌‌ای که آسیب اجتماعی بسیار بالایی دارند. و اگر کسی بپرسد چرا ایران؟ ارتباط با چنین کشوری چه سودی دارد وقتی ‌می‌توانیم آمریکا‌شناس یا آلمان‌شناس شویم و ما را سربلند، ثروتمند و محترم کند و ما را به مظنونینی همیشگی تبدیل نکند؟ فکر ‌می‌کنم نخستین پاسخ من این باشد که به ایران به عنوان یک موضوع مورد علاقه باور دارم، زیرا دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با آن بی‌معنی است.

این همان چیزی است که ترتولیان7 اندیشمند قرون وسطایی گفت که، باور را نمی‌توان عقلانی کرد و باور از نظر عقل بی‌معنی است. اما پاسخ دوم من این خواهد بود که ترومای ایرانی، که به ویژه قوی است، کار دشواری است، اما این ضربه‌ای است که می‌تواند درس‌های ارزشمند بسیاری برای انسان‌ها و برای جهانی که در آن زندگی ‌می‌کنیم به بار بیاورد.

فکر ‌می‌کنم من ترومای ایرانی دارم، که نقطه تلاقی مدرنیته و سنت از نظر جنسیت، کنترل امنیتی قوی و فراخوان ضعیف‌تر به آزادی، روبنای فلسفی و روزمرگی است. من آن را به عنوان موقعیت خاص یکی در برابر همه، نیاز به مبارزه بدون هیچ زمینه‌‌ای برای امید یا پایان دادن به مصیبت احساس ‌‌می‌کنم. خودم را همچون ایران تنهای تنها حس می‌کنم. زیرا در بلغارستان یا رومانی حتی کسی نیست که در مورد ایران با او گفتگو کنم. ترومای ایرانی رنجی روحی است که در آن انسان چندین دهه در برابر هژمونی ایستادگی کرده است.

ترومای ایرانی یک مصیبت روحی است که انسان در آن دهه ها در برابر هژمونی مقاومت کرده است. درست مانند داستان کتاب مقدسی که یکی از نوه های ابراهیم علیه خدا می جنگد، هیچ راهی وجود ندارد که خداوند توسط انسان شکست بخورد، اما در مقطعی خداوند از جنگیدن بدون پیروزی خسته می شود و تسلیم می شود. بنابراین نوه مورد نظر ابراهیم را “کسی که با خدا کشتی می گیرد” نامیده می شود. و جالب‌ترش این است که این پسربزرگ در متون و شواهد ایرانی بر طبق کتاب مقدس اسرائیل8 نام دارد.

بررسی فعالیت‌های پل دوستی ایرانی

از تاریخ 14 نوامبر، این وبلاگ دارای 444 مقاله و 63 دنبال‌کننده در یوتیوب با ایمیل یا از وردپرس است. پل دوستی ایرانی 856 دنبال‌کننده در فیس‌بوک و 31 عضو در توییتر دارد.

من از همکاری این وبلاگ طی سال‌ها یا هم ‌اکنون با فریدون مجلسی، کارشناس سیاست خارجی ایران، دیپلمات سابق ایرانی در زمان شاه که در واشنگتن و بروکسل مأموریت‌هایی داشت، رعنا سلیمانی، نویسنده فمنیست ایرانی، نویسنده ایرانی و مترجم کتاب‌های نسل بیت آمریکا، فرید قدمی، و خبرنگاران خبرگزاری کارگران ایران و مهرنیوز سپاسگزارم. امیدوارم همکاری‌های وبلاگ ادامه داشته باشد و حتی گسترش یابد.

این وبلاگ مقاله‌هایی را دربردارد در زمینه فلسفه و ادبیات ایران، ارتباطات بین فرهنگی با ایرانیان، سیاست بین‌المللی و داخلی ایران، گزارش‌هایی از رویدادهای ایران‌شناسی در بلغارستان و رومانی، مصاحبه با دیپلمات‌های ایرانی و نیز با ایرانیانی است که با سیاست‌های دولت جمهوری اسلامی مخالف هستند. این وبلاگ روی‌هم‌رفته به دنبال پدید آوردن فضایی است که در آن بتوانیم تضادهای ایرانی را درک کنیم و به شناخت آسیب‌ها و تضادهای یک فضا، امکان ادغام و تعامل موفق آن برسیم.

راه پیش رو

وبلاگ پل دوستی فارسی منابع بسیار محدودی برای انجام هر نوع فعالیت گسترده‌تری نسبت به ایران یا افغانستان دارد. در این برهه از زمان سفر به آنجا واقع‌بینانه نیست. این وبلاگ چندین دوست ایرانی در ایران، اروپا و آمریکا دارد، اما ارتباط آنلاین با آنها نیز پویایی زیادی نداشته. و سردبیر آن فرصتی برای پیگیری منظم مطبوعات ایران ندارد و تنها برخی از تحولات مهمتر درروابط بین‌الملل و زندگی داخلی ایران را درمیان می‌گذارد.

در این شرایط، من دلیل اصلی ساخت وبلاگ را هویتی پویا ‌می‌دانم، یعنی به دنبال درک بهتر جامعه ایران توسط ما و شناخت بهتر ما برای‌ ایرانیان هستم. نکته مهم در این دنیای پر از بی اعتمادی دستیابی به این یا آن موفقیت نیست، بلکه ادامه حیات است. من شک ندارم که وجود وبلاگ فارسی در حال ایجاد تغییر است.

پل دوستی در زمان جنگ

باید دید روند ساخت پل دوستی ایرانی تا چه‌ اندازه در چارچوب جنگ بین اسرائیل و حماس/ ساکنان غزه و رویارویی در خاورمیانه بین گرایش نتانیاهو و جمهوری اسلامی پیش خواهد رفت. من از برخورد با ایرانی‌ها این‌طور دستگیرم شده که بسیاری از آنها گرایش یهودستیز ندارند و حتی یهودی هستند. چیزی که شاید کمتر در این کشور درک شده این است که جریان نتانیاهو با اینکه نیرومند است، تنها یکی از گرایش‌های جامعه یهودیان جهان است و بسیاری از یهودیان هم هستند که با فلسطینی‌ها همدل‌اند.

این واقعیت نادیده گرفته ‌می‌شود که مثلاً که در طول جنگ ایران و عراق 1988-1980 که سرزمین ایران تهدید شد، اسرائیل یکی از بزرگترین تأمین‌کنندگان تسلیحات به جمهوری اسلامی بود. کتاب‌ها و نشریات زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد نه تنها دشمنی، بلکه همکاری در روابط اسرائیل و ایران و اسرائیل و حماس نیز وجود دارد. بنابراین پل دوستی ایرانی بر اساس نگرش موافق یا مخالف نسبت به کسی ساخته نشده است. هدف ساده آن این است که به ما اجازه احتمالاً معنای تغییر را در آن تعریف بدهد و بتوانیم فضایی از درگیری غیرمسلحانه، که به سختی هم می‌شود به آن دست یافت، را کشف کنیم تا بتوانیم اجازه دهیم این تغییر ما را غنی کند.

در واقع، جوامع اروپای جنوب شرقی اغلب در قالب نیابت‌ها و طرفداران این یا آن قدرت بین‌المللی فکر ‌‌می‌کنند. اما تغییر برای ما، بلغارها، رومانیایی‌ها و دیگران، این خواهد بود که پیچیده‌تر بیندیشیم، زیرا در این صورت به راحتی دستکاری نمی‌شویم و می‌توانیم موقعیت اصیل و اصلی خود را توسعه دهیم. من خودم دوست دارم در صورت امکان به جای تکرار کلیشه‌های این یا آن اردوگاه، با ارزش افزوده خودم وارد دنیا شوم. و از آنجایی که دانش کافی ندارم، از آنجایی که در اثر ترومای ایرانی ضعیف شده‌ام، به دنبال فضایی هستم که من و خوانندگانم بهتر جهان را بشناسیم و دچار دگرگونی شویم. اما برای اینکه همه این‌ها روی دهد، باید پلی بر روی خلیج بین دنیاها ساخته شود.

من روی این فرضیه کار ‌‌می‌کنم که بین دنیای فارسی‌زبان و دنیای ما همیشه پرتگاهی وجود دارد و هر کدام در ساحل خود می‌مانند. این امر نیاز به پل‌ها را بیش از پیش ضروری ‌‌می‌کند. افرادی که قصد داشتند آنها را وادار کنند، خود را در موقعیت نامطلوب و نامطلوبی قرار می دهند. اگر جوامع ما ذهنی پویا داشته باشند، پی خواهند برد که چنین چالش‌هایی باید تشویق شوند، نه سرکوب. آنچه برای جهان ایران در حال تغییر است برای ما نیز تغییر خواهد کرد. پس بگذارید پل را همانطور که پیش ‌می‌رویم بسازیم.

1.Mahsa Amini

2 . David Bisset

3 . Codru Vrabie

4. Omar Khayyam

5. Peter-Emil Mitev

6. Sorosoid

7. Tertullian

8. Israel

به زبان انگلیسی بخوانید!

به زبان سوئدی بخوانید!

به زبان رومانیایی بخوانید!

به زبان بلغاری بخوانید!

عکس: پل سفید اهواز بر روی رودخانه کارون ایران را به عراق متصل می کند (منبع: Danial Chatnis, CC BY 2.0, Flickr)

کانال وبلاگ “پل دوستی فارسی در یوتیوب” را دنبال کنید! وبلاگ همچنین می تواند در فیس بوک,  تویتر و تلگرام پیدا کند.